عاشقانه

دلنوشته های عاشقانه

عاشقانه

دلنوشته های عاشقانه

نفریت به عشق من و تو

 

غربت من هر چی که هست

از با تو بودن بهتره

آخر خط زندگیم

این نفسای آخره

وقتی دارم با هر نفس

از این زمونه سیر میشم

وقتی با یه زخم زبون

از این و اون دلگیر میشم

این آخره راه دیگه

باید که تنها بمیرم

تنها تو اوج بی کسی

تو غربت آروم بگیرم

باید برم باید برم

باید که بی تو بپرم

آخ که چه سنگین میزنه

این نفسای آخرم

سکوت من نشونه

رضایتم نیست ، میدونی

گلایه هامو می تونی

از توی چشمام بخونی

بگو آخه جرمم چیه

که باید این جور بسوزم

هیچی نگم ، داد بزنم

لبامو رو هم بدوزم

در به در غزل فروش

منم که گیتار میزنم

با هر نگاه به عکست انگار

من خودمو دار میزنم

نفرین به عشق و عاشقی

نفرین به بخت و سرنوشت

به اون نگاه که عشقتو

تو سرنوشت من نوشت

نفرین به من ، نفرین به تو

نفرین به عشق من و تو

به ساده بودن منو

به اون دل سیاه تو

نفرین به عشق و عاشقی

نفرین به بخت و سرنوشت

به اون نگاه که عشقتو

تو سرنوشت من نوشت

نظرات 1 + ارسال نظر
KoUrOsH چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:46 ب.ظ http://hasratparvaz.blogsky.com

afarin

webloget aalie kare doroste!

merC ke behem sar zadi!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد